سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من او

صفحه خانگی پارسی یار درباره

امام حسین (ع)

    نظر

سلام

دیروز یه کتاب خوندم درباره امام حسین (ع) اونم چه کتابی بود بماند که نوسینده این کتاب .............

اون قدر دلم به درد اومد که واسه توهینی که به پیامبرم (ص)کردن درد نیومده بود اخه ناسلامتی این اقا مسلمون بود اما اونا که توهین کردن کافر از کافر و شعورشم که بیش تر از این انتظاری نیست البته من نمی گم کار اونا درسته و باید سکوت کرد اما اگه ما داریم اعتراض میکنیم و میگیم نباید توهین کنن پس چرا جلوی نشر این کتابارو نمیگیرن اونم اجازه میدن توی یه موسسه فرهنگی تدریس کنن و.........

بزارید از متن زیبای این کتاب بگم

توی این کتاب اشاره به این میکنه که اگه امام حسین (ع)جنگید چون چاره دیگه ای نداشت از روی ناچاری و بی کسی و بی یاری مجبور شد این کار رو بکنه اخه یکی نیست به این عزب قلی بگه امام چاره داشت واین جنگم از روی بی چارگیش نبود اما تنها بود اما بی کس نبود کس بی کسانی که ما گمش کردیم همیشه با امام بود

اخه ادم به قول خودت عاقل اگه به امام حسین (ع) میگن مظلوم نه به خاطر این که ضعیف بوده و نمی تونسته کاری بکنه مجبور شده که اگه نمیتونسته کاری کنه که کاره بزرگی نکرده بود اما از روی اختیار از روی علم از روی قدرت از روی ...........

هی که دلم می خواد این عزب قلیه به قول خودش کسی که از سیاست و دین خیلی میدونه رو یه روز بگیرمش و این قدر درباره امام حسین (ع) بگم و مقتل امام رو بزارم جلوش بهش بگم بخونه ببینه کجاش نوشته امام چاره ای جز جنگ اونم اون بی چارگی که شما می گید رو داشته

اخ که دلم می خواد..........

یا علی مددی

 


نامه ای به پیامبر رحمت

    نظر

سلام هر چی فکر کردم چی بنویسم نتونستم یعنی نه این که نتونستم میدونید اخه این بار روی سخنم با یه بابا نبود که بشه نوشت و دیگرانم بخونن این بار با یه دوست حرف میزدم دوستی که اون ناگفته هایی که نمیشه به یه بابای مهربونم گفت رو می گفتم خوب برا همین نتونستم نامه ام رو جوری بزارم که همه بفهمن

پس برای این که لبیک بگم به تصور تازه من اویی نوشتم

(رجوع شود به نه او )

یا علی مددی


نامه ای به مسیح(ع)

    نظر

سلام

نمیدونم چی بنویسم ، اما دلم می خواد براتون حرف بزنم، بگم از الان،                                                           

بگم میدونم که میدونید چه فاصله ای بین دین پیامبر رحمت و دین شما افتاده ؛                                               

در صورتی که دین شما و دین پیامبر رحمت یکیه، هر دو یه چیز میگن ، هر دو می خوان                                           

به ما امت توحید یاد بدن اما ما، بینشون فاصله گذاشتیم .

بابای خوبم : راستش منم یادم رفته بود شما رو، وقتی توی سرای اندیشه خوندم نامه ای به مسیح یه جوری شدم ، انگاری تازه یادم اومد شما رو، اخه منم مثل بعضی ادم ها شده بودم ،داشتم امت شما رو میدیدم نه دین نابتون؛ بابایی میدونی که دیگه از توحید واحد یا بهتر بگم از دین واحد خبری نیست ؛ بابایی الان امت شما و پیامبر رحمت از هم جدا شدن . هر کدوم شدن یه گروه، که می خوان برا اثبات خودشون اون یکی امتو باطل کنن؛ راستش یادمون رفته که دین شما و دین پیامبر رحمت یه چیزه ، یا دمون رفته که رابطه بین شما طولیه نه عرضی

بابایی یه چیزی بگم ، من این چند روزه سعی کردم کلام نابتون رو پیدا کنم اما ،هیچی پیدا نکردم؛ میدونم کلامت عین کلام پیامبر رحمت ؛ اما می خواستم بدونم اون زمان با امتت چه جوری صحبت می کردی ، با چه زبونی ، که الان از کلام زیبات (که بشارت به پیامبر رحمت بود) چرا خبری نیست چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هی احساس میکنم امروز یه دوست جدید یه بابای جدید پیدا کردم

 

بابای مهربون و دل نگرونم از این به بد سعی می کنم زود زود برات نامه بدم

پیامبرم مسیح

برای امدنت دعا می کنم که هر چه زودتر با امام عصرحجه بن الحسن بیایی.                                                   

 دعا میکنم من و تمام کسایی که دوست داریم هر چه زودتر بیایی                                                              

بتونیم برای امدنت دنیا رو اماده کنیم؛ تا بیایی و حقایق دینت را بگویی ؛                                                          

 تا بیایی و دل منتظرانت از غصه دوریت ارام گیرد، تا بیایی ...

پیامبرم مسیح دعا کن برایمان دعا کن دلت را نرنجانیم دعا کن دل ولیمان رو  ....

میدونم و اطمینان دارم که اگر دعای شما نبود من الان ابنجا نبودم اما برای ارامش دلم میگم ؛ باز هم برایم دعا کن که به دعایت احتیاج دارم

پیامبرم مسیح ...

 

 

 

ممنون از دوست بزرگوارم سرای اندیشه تلنگر بزرگی بود برای به یاد اوردن خیلی چیزها

منم از مسیر سبز و من وزندگی دعوت میکنم که اگر دوست داشتن بنویسن

یاعلی مددی